ساعت انشاء بودو چنین گفت معلم با ما:بچه ها گوش کنیدنظر من این استشهدا خورشیدندمرتضی گفت:شهیدچون شقایق سرخ استدانش آموزی گفت :چون چراغی است که در خانه ی ما می سوزدو کسی دیگر گفت:آن درختی است که در باغچه ها می رویددیگری گفت: شهیدداستانی است پر از حادثه و زیباییمصطفی گفت : شهیدمثل یک نمره ی بیستداخل دفتر قلب من و تو می ماند... کلکِ خیال...
ادامه مطلبما را در سایت کلکِ خیال دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : golgashteadab بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 16:01